از حضور آرامت تا ظهور دلشادت
ریحانه ام. وقتیکه تو رو باردار بودم داشتم پایان نامه فوق لیسانسم رو میگذروندم. ما با هم روزای خیلی سختی رو پشت سر گذاشتیم. خیلی جاها تو با من بودی و خیلی جاها من با تو. تو لحظه های تنهایی خیلی ازت معذرت خواهی میکردم و احساس گناه داشتم، با خودم میگفتم من باید در حال استراحت باشم و تغذیه و رسیدگیم به تو بیشتر باشه تا خدا نکرده آسیبی نبینی و از همه جهت سالم و سرحال باشی. ولی خوب منهم باید هر چه سریعتر کارای پایان نامه رو به اتمام میرسوندم تا بعد از اینکه تو وارد شدی بیشتر کنارت باشم. همیشه برای سلامتیت دعا میکردم و تو رو به خدای بزرگ میسپردم و البته به مقاوم بودن و صبوری تو هم مطمئن بودم. به لطف خدا اون روزا به سلامت سپری...