ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

مادر همدردی میخواهد نه راهنمایی

ریحانه نازنینم اونروز حالم خیلی خوش نبود و تو هم حوصلت سر رفته بود و خیلی بهم گیر میدادی ، وقتی بهت گفتم اینقدر اذیتم نکن حالم خوب نیست جوابی دندان شکن بهم دادی که من بارها و بارها همین جواب و در قبال حرف مادر خودم میزدم بهم گفتی تو که همیشه مریضی خوب برو دکتر. و من اون لحظه بود که فهمیدم مادر من خودش میدونه باید بره دکتر ولی این حرفش درد دلی بود پیش من ولی من عوض همدردی راهنماییش میکردم. ...
17 آبان 1393

عشق منشأ زندگی بخشیدن است

ریحانه زیبای من، ماه تابانم، خورشید درخشانم، ستاره شبهای زیبای من سلام؛ چند روزی بود داشتم به این مسئله فکر میکردم. هرچند که قبلاً هم مطالبی در اینمورد خونده بودم اما اخیراً بوضوح اونو لمس کردم و دلم میخواد ازش برات حرف بزنم. میدونی مامان دوست دارم تجربه ها و هرآنچه که بدست میارمو با تو هم در میون بذارم و تورو هم بفکر وادارم تا خودت هم لمسشون کنی و شاید خیلی زودتر از من توی سنین پایینتر به این یافته ها برسی و شاید خیلی بهتر از من راهتو پیدا کنی و مثل من سالها درگیر چند راهه های زندگی نباشی. اگرچه خیلی از اینارو باید زندگی و تجربه کرد بهرحال بهت میگم تا آویزه گوشهای زبیات باشه مادررررررر. ریحانه جانم چیزی که میخوام ازش برات بگم عشقه...
2 خرداد 1393

اندکی فقط اندکی ...

ریحانه جانم همیشه منتظر پیشامدهای خوبی که برات در نظر گرفته شده باش. و بدون که سختترین شرایط زندگی مثل کوره پخت سفال میمونه. برای موندگار شدن، برای اینکه بتونی پذیرای همه خوبی هایی که برات در نظر گرفته شده باشی لازمه این روزای سخت و تحمل کنی. چون توی این رنج کشیدن هاست که بزرگ می شی، وسیع می شی، قلبت قوی می شه، فکرت باز می شه و ظرفیت پذیرفتن و پیدا می کنی. پس از هیچ هیچ هیچ مشکلی نهراس و پاهات و محکم روی زمین و سرت و به آسمان بلند بسپار و بدون که یکی هست که همیشه همیشه باهاته و از خودت به خودت هم نزدیکتر و دلسوزتره و همه اونچه که تو تحمل می کنی و میبینه و بهت افتخار می کنه و به فرشته هاش می گه اینه جانشین من در زمین و  اون احس...
16 ارديبهشت 1393

تجدید قوا

فرشته زیبای من توی زندگی گاهی اوقات می شه که سوخت کم میاری، میزان انرژیت شاید به زیر صفر برسه. اما این وقتها خودت و نباز. کمی و فقط کمی تا حدیکه آروم شی با خودت خلوت کن. حالا بنا به میل خودت موسیقی گوش کن، قرآن یا کتاب بخون ، به وبلاگت سر بزن، با یه دوست حرف بزن،یا هر چیزی که بتونه فقط آرومت کنه. ریحانه ام خیلی مواظب باش اگه این مدت طول بکشه دیگه سازنده نیست و مخربه. چون تو رو توی خودش فرو میبره و بیرون و بالا اومدن ازش دشوار. بعد شروع کن به ساختن خودت. با خودت کنار بیا. از اون موقعیت برای خودت درسی بساز. خودت و بشناس. روی خودت کار کن. کتابهای کتابخونه ای که جمع آوری کردیم خیلی کمکت می کنند. سه جلد کتاب قدرت فکر دکتر ژوزف مورفی و چندین...
30 تير 1392

چند کلام حرفهای مادرانه دخترانه

دختر فهیم و دلبندم. ریحانه، عطر دلنواز زندگی من توی این چند سال زندگیم چندتا چیز و خیلی خوب فهمیدم و از نزدیک لمس کردم اونها رو توی وبلاگت به یادگار میذارم تا اگه یه وقتایی بهشون نیاز داشتی و من کنارت نبودم بهشون یه سری بزنی مطمئنم بهت خیلی کمک میکنند. چون آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. اولینشو با ذکر مثلی از مولوی یا فردوسی بزرگ شروع میکنم که گفتن: برد کشتی آنجا که خواهد خدای و گر جامه از هم درد ناخدای. و براستی که بیت بسیار زیبایی است و واقعاً همینطوره، همه ما رو خداوند توی همون مسیرهایی که از ته قلبمون دوست داریم بهش برسیم قرار میده و این بنا به سعی و تلاش و همت و اراده ماست که بتونیم به تمامی خواسته هامون جامه عمل بپوشونیم و دست...
21 تير 1392

رضایت از خود

ریحانه ام، ای بیکران سرور آفرین تا قبل از حضور عزیزت در زندگی من، همیشه و همیشه زمانی از خودم احساس رضایت داشتم که کار مفیدی در جهت پیشبرد رشد فردی و خانوادگی انجام میدادم. ولی با ورود تو نازنین همه چیز فرق کرد و در کنار همه اونها و مقدمتر از اونها برداشتن قدمی در جهت ارتقا رشد و پیشرفت فکری و شادابی تو منو راضی و خوشحال نگهمیداره. پس مامان میبینی که شدی تمام زندگیم. دوستت دارم با تمام وجودم. چونکه من و بابا خودمونو در قبال تو مسئول میدونیم، پس تا جای ممکن باید کمکت کنیم تا از عمرت بهترینها نصیبت بشه. آرام جان من و بابا، با کمال میل، راحتی ما فدای تو. دلم میخواد و از خدای بزرگ هم میخوام که تو رو اونطور که شایسته اسم قشنگت هست بزرگ و تربیت ...
13 تير 1392

دو پایان نامه

نفس هستی بخش من من توی سال ١٣٨٨ هجری شمسی دو تا پایان نامه رو در دست داشتم و تو، ریحانه بهشتی من اولین پایان نامه زندگی من بودی و البته خیلی خیلی مهمتر. و وجود نازنین تو بود که سبب ساز به انجام رسیدن پایان نامه دانشگاهی من شد. تو عزیز و زندگی بخش موقع دفاع من حضور داشتی و وجود تو بهترین بهانه ای بود که منو سر وجد می آورد تا هر چه سریعتر پایان نامه رو به اتمام برسونم. من ١٠ صبح ٨ تیرماه ١٣٨٩ دفاع کردم و تو نازنین ١ سال و ٤ ماهه بودی. ...
13 تير 1392
1