ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

در گذران روزها

1392/4/13 0:43
نویسنده : فرانک
198 بازدید
اشتراک گذاری

بخاطر اینکه ریحانه با محیط مهد آشنا بشه و خو بگیره با وجود گرمای هوا تصمیم گرفتیم که دو ماهی مهد بره. که خیلی هم خوب شد و منهم سعی میکنم صبح خیلی زود بیدارش نکنم که اول راه خسته بشه. بنابراین صبحها میره مهد ظهر که بر میگرده بعد از خوردن ناهار سریعاً باید کارتون زبان اصلیش و ببینه من هم چون یه مدتی ریحانه تی وی محدود شده بود خیلی مخالفت نمی کنم ولی بیش از یه سی دی کارتون ممنوعه. بعد یا نوبت خوندن کتابه و یا اینکه یه روز در میون نوبت خمیربازی یا ساخت کاردستیه. موضوعات کاردستی روهم خودش انتخاب میکنه. مثلاً شخصیتهای کارتون مورد علاقه شو. بعد هم نوبت کارت بازیه که هر روز انجام میشه. کارت تراشه های الماس که الان مرحله دوم رو داره میگذرونه. بعد کارتهای آموزش زبان انگلیسی. که الان داره کارتهای حیوانات و مشاغل رو میخونه. شکرخدا پیشرفتهای خوبی داشته. بعد کارتهای ریاضی هست که به سختی علاقه نشون میده و اگه واقعاً نخواد خیلی اصرار نمی کنم. اصولاً سعی میکنم طبق خواسته هاش پیش برم. البته با مدیریت و کنترل شده. برای بازی با کارتهای تراشه ها هم بازیهای مختلفی می کنیم مثل مغازه بازی که سی دی رو میذارم و میگم این آقایی که داره کارتها رو میخونه اومده مغازه ما برای بچه اش خرید کنه بعد هر کارتی که خونده میشه توی سبد فرضی اون آقا میریزیم. یا حیواناتش رو میذاره و یکی یکی میگیم کی این کارتو بلده بخونه بعد حیوونا یکی یکی میخونن و کارت مال خودشون میشه. یا اون مغازه داره و من ازش کارت میخرم یا من بهش میگم برو از مغازه برام کارت بخر و وقتی کارتی رو اشتباه میار میگم به آقای فروشنده بگو کارتارو درست بده و الا دیگه مغازش نمی آیم و خلاصه همینطور ادامه داره. بعد از ظهرها هم سی دی های آهنگ زبان و میذاریم و شعراش و کار می کنیم مثل اولد مکدونالد و مزرعه درست می کنیم یا بازی انگشتیها و با عروسک انگشتیها بازی می کنیم. گاهی هم با عروسکهای دستی براش قصه میگم. پازل هم یکی از بهترین بازیهای من و ریحانه است. بعضی روزا هم بجای اون بازی با هزار سازه یا جورچینهای آهنربایی و داریم. بهترین تفریح ریحانه رفتن به کتاب فروشی و انتخاب و خرید کتابه. و میذارم آزادانه هر کتابی میخواد برداره و بهم بده ولی اگه به دردش نخوره آروم سر جای خودش برمیگردونم. و کتابهایی که براش مفید و بدردش میخوره برمیدارم. بعضی روزا هم پارک میریم و بازی میکنه. که البته این روزا خییییییییییییییییلی گرمه و ترجیحاً به شهربازی سرزمین سحرآمیز که سرپوشیده است میریم ولی چه سود که خنک کننده ها هم جواب گرمای اهواز و نمیدن.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محمدرضا
13 تیر 92 1:05
چه دختر نازی
سلام دوست عزیز پسر م تو2تا مسابقه شرکت کرده اگه دوس داشتین به وبلاگش سر بزنید وبهش رای بدین
مرسییییییییییییییی


ممنون از لطفتون.چشم
مریم مامان محمدصدرا
13 تیر 92 1:06
سلام خانمی
واقعا لذت بردم از این همه سلیقه و دقت نظر در تربیت و اموزش دختر گلت. خدا دخترتو برات حفظ کنه.
خیلی دوست دارم تبادل لینک کنیم. لطفا به وبلاگ من هم سر بزن. موفق باشی
http://mos.niniweblog.com


سلام دوست عزیز سپاسگزارم. همچنین خدا پسر گلتون رو براتون حفظ کنه. چشم باعث افتخاره.