ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

دنیای بازی با تو

1392/4/30 8:08
نویسنده : فرانک
123 بازدید
اشتراک گذاری

دردانه مادر

گاهی اوقات از اینکه باهات چه بازی کنم کلافه میشم. مثل وقتیکه نمی دونم غذا چی درست کنم. اما می بینم که نباید زیاد سخت گرفت. فقط کافیه پیشت باشم و لوازم و در اختیارت بذارم و اسباب بازیهات و برات بچینم، انوقته که خودت مسیر و پیدا می کنی و این خیلی قشنگه. شاید نباید هم همیشه هدفدار بازی کرد و بازی حتماً جنبه آموزشی داشته باشه. فقط صرف بازی (که البته مامان، گاهی اوقات واقعاً کلافه کننده است فکرشو بکن تمام روز و با یه فسقل بچه ٤ ساله باشی و فقط باش بازی کنی) و بودن با گل زندگیم کفایت می کنه. شاید بعضی بازیها رو چندین و چند بار بازی کنیم، یا شاید بعضی کتابها رو چندین بار بخونیم(که البته گاهی نوآوریهایی هم می کنیم. مثلا با عروسکهای دستکشی برای بقیه عروسکهات کتاب میخونیم). همینکه میبینم تو لذت میبری کافیه. مثل بچگی های خودمون که شاید قصه بزبز قندی و سیندرلا و .... با اینکه چند بار شنیده بودیم بازم شنیدنش لذت داشت. یا وقتیکه یه کارتون و چندین بار می دیدیم. دیروز دیدم که از عکاسی خیلی خوشت میاد و وقتی با موبایلم از اتاق و اسباب بازیهات عکس میگرفتی خیلی ذوق میکردی. چندتا از عکسهایی که گرفتی و توی ادامه پست گذاشتم.

بعضی شبها معلم بازی میکنی و تو میشی خانم معلم من و بابا میشیم دانش آموزات و کارتهات و به ما درس می دی. بعد ما رو به اسم صدا می زنی و وقتی بابا به حرفت گوش نمی کنه میگی آرش میفرستمت کلاس بچه کوچولوها آ! یا من و بابا دعوامون میشه که به من کارت کمتری یاد دادی و هیجان بازی و بالا میبیرم و تو غرق در ذوق و بازی میشی. من به فدای اون شور و شعفت برم مادر. برای کارت بازی انگلیسی هم هزارتا فیلم در میاریم. وقتیکه تعداد کارتهایی که مال تواند از من بیشترند خیلی ذوق می کنی مادر.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)