ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

اندکی فقط اندکی ...

ریحانه جانم همیشه منتظر پیشامدهای خوبی که برات در نظر گرفته شده باش. و بدون که سختترین شرایط زندگی مثل کوره پخت سفال میمونه. برای موندگار شدن، برای اینکه بتونی پذیرای همه خوبی هایی که برات در نظر گرفته شده باشی لازمه این روزای سخت و تحمل کنی. چون توی این رنج کشیدن هاست که بزرگ می شی، وسیع می شی، قلبت قوی می شه، فکرت باز می شه و ظرفیت پذیرفتن و پیدا می کنی. پس از هیچ هیچ هیچ مشکلی نهراس و پاهات و محکم روی زمین و سرت و به آسمان بلند بسپار و بدون که یکی هست که همیشه همیشه باهاته و از خودت به خودت هم نزدیکتر و دلسوزتره و همه اونچه که تو تحمل می کنی و میبینه و بهت افتخار می کنه و به فرشته هاش می گه اینه جانشین من در زمین و  اون احس...
16 ارديبهشت 1393

بوی عیدی بوی سبزه بوی اومدن تو

ریحانه ام بهارم مدتی بود بخاطر مشغله های زیاد از نوشتن وبلاگت دور بودم امیدوارم که بتونم امسال منظمتر باشم و همه وقایع زیبای زندگی نازدانه دخترم و بموقع ثبت و ضبط کنم. اینجا موقع کاشتن سبزه های عید بود که چند تایی از دونه ها رو تو باغچه کاشتیم. و تو با لذت تمام بیلچه خودت و برداشتیو این مهم و به انجام رسوندی. زیباترین غزل زندگی... و بالاخره زمان تحویل سال 1393 شد و تو یگانه دخترم بسیار زیبا سفره هفت سین امسال ما رو چیدی. ریحانه جان من بسیار به سفره هفت سین مقیدم و همیشه دوست دارم هفت سین و توی سفره بچینم نه روی میز چون زیباییش به سفره پهن کردن و دور اون نشستنه. تخم مرغهای سفالی که توی مهد رنگ کرده بودین و خلاصه همه سفره رو با...
14 ارديبهشت 1393

خلاقیت و بازی

ریحانه زیبای من هر فرصتی که بران پیش بیاد و تا جایی که تو همکاری کنی سعی می کنم تو بازیهات آموزش هم همراه باشه. اول شکلهای هندسی رو کشیدی بعد اونهارو با سوزن سوراخ کردی و بعد چشمهای جنابعالیو بستیم و شما با چشمای بسته و لمس کردن شکلها رو تشخیص میدادی. خیلی خوب بود و لحظاتی مشغول بودیم. هنر بعدی تو چاپ است که خیلی هم بهش علاقمندیو بسیار زیبا انجامش دادی، یکدانه من. ...
15 دی 1392

پیشرفت هنر عکاسی تو

ریحانه ام بسیار به هنر عکاسی علاقه مندی و وقتی موبایلمو تنظیم کردم که یه عکس ازهنر نقاشیت بگیری دیدم یکم طول کشید آرشیو و که نگاه کردم دیدم حداقل 5 عکس گرفتی. اینکه چطور بعد از گرفتن هر عکس برمیگشتی و عکس بعدی و میگرفتی بماند. اینکه سوژه های مختلفی انتخاب میکردی هم بماند اصلا بماند هر آنچه که هست ... هنر و بچسب. این شبح نیست، بخشی از موهای بعبعی جنابعالیست. این هم فنی است در عکاسی. ببین حدس بزن. و بخشی از رو تختی شما. ...
21 مهر 1392

اولین تجربه اسب سواری تو

ریحانه زیبای من چند شب پیش به جاده ساحلی رقته بودیم به همراه پدر و مادربزرگ دایی(بقول جنابعالی) و دایی رضا. و تو مرتب بهانه اسب سواری میکردی من که می ترسیدم هم بلحاظ آلودگی اسبها و هم خطر افتادنت. اما بعد از اینکه بهمراه مادربزرگ به قسمت بازیها رفته بودید و کمی که گذشت یکدفعه دیدم همه به یک سمت نگاه می کنند و میگن ریحانه رو ببین، همینکه برگشتم جا خوردم، جنابعالی سوار بر یک اسب بلند بالا داشتی می اومدی. و چنان راست قامت و استوار نشسته بودی مثل اینکه سالهاست تجربه اسب سواری و داری. خلاصه این طرز نشستن و گرفتن از دسته روی پالان اسب منو مبهوت و شیفته خودش کرده بود و دلم بطرفت پر کشیدو اونقدر زیبا و مصمم و خوش فرم نشسته بودی که هیچی نمی تونست...
21 مهر 1392

کنجکاویهای تو

ریحانه ام این روزا که تو در آستانه 4سال و نیمگی قرار داری هر وقت کاری دارم و جایی میذارمت بعد از یکی دو ساعت که برمیگردم میبینم همه گیج میزنن از دست سؤالاتی که میپرسی. چرا این اینجوری شده؟ چی شده که اینجوری شده؟چرا این شده که اینجوری شه؟و............ خلاصه هزار و یک سؤال و تا قانع نشی دیت بردار نیستی. و البته که باید اینگونه باشی و با دلایل سطحی و ساده قانع نشی و این رمز موفقیت تو توی زندگیه. باید عمیق بود و عمیق نگریست. و به هر چیز سطحی قانع نشد. دختر خاله ات مریم از مسافرت که رفته بودن با خودش یه خرگوش آورده و تو مدام بهم میگی همه حیوانات خونگی دارن منم میخوام. قربون اون ادبیات زیبای حرف زدنت مادررررررررررر ...
9 مهر 1392

جشن بازگشایی مهد

ریحانه ام چندتایی از عکسهای جشن بازگشایی مهد و برات گذاشتم. کمی بهت زده و در عین حال خوشحال و تا حدی مردد ولی خدارو شکر خوب کنار اومدی با مهد و شرایط جدیدت. من به فدای اون نگاه زیبای تو مادررررررررررررر. اینم از فضای مهد و بازیها. امیدوارم که پله های موفقیت و همینطور محکم و با صلابت تا آخر بری عزیز دلم. ...
3 مهر 1392

کارگاه نقاشی

دخترکم تمامی تلاشم اینه که با همه هنرها و زمینه های ایجاد خلاقیت اشنا بشی. اینم یه نمونه از اوناست کار با گواش. و بسسسسیار عاشق بازی با اسباب بازیهای ریزه و کوچولوت هستی. این مزرعه اولد مک دونالده که در نزدیکی یه جنگله و مفاهیم حیوانات اهلی و وحشی و کار کردیم. ...
21 شهريور 1392

تجربه اولین استخر رفتن ریحانه

ریحانه من دیروز برای اولین بار به خودم جرإت دادم و بردمت به استخر از آلودگی و کلر آب نگران بودم ولی بالاخره دل به دریا زدم و با خودمون تیوپ بردیم که زیر آب نری و رفتیم به استخر. ریحانه جانم کاش میشد اون لحظه ورودت به آب و برای همیشه ثبت و ضبط کرد. شور و شوقت قابل وصف نیست بندرت دیده بودم با بازیهای دیگه اینقدر ذوق کنی ولی صدای شادی و جیغ زدن هات توی استخر پیچیده بود با مریم دختر خاله ات رفته بودیم اونقدر خوش گذشت که اصلا متوجه گذران زمان نبودیم برعکس زمانهایی که خودم تنهایی میرفتم. لحظه لحظه های بودن با تو و دیدن شادی تو برای من زیباترین و ناب ترین لحظات زندگی من هستند. حتماً میدونی و بارها بهت گفتم از بزرگترین آرزوهای من برای تو یکی این...
21 شهريور 1392