ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

اتمام مرحله 2 تراشه ها

ریحانه ام تموم شدن مرحله دو تراش هات با سر و صدای بیشتری همراه بود و بابا برات کیک گرفت و جایزه هم که طبق معمول ردیف بود و خلاصه یه جشن حسابی راه انداختیم. کتاب دومت رو خیلی خوب و با دقت خوندی و من و بابا کلی مسرور شدیم. من فدای نگاه معصومانه تو مادرررررررررررررررررر. اینم سفر کوتاهی به رباط روستای سر سبزی در حوالی باغملک.این عکس سراسر بوی سرزندگی میده. ...
21 شهريور 1392

مجموعه کتابهای ریحانه

این کتاب اطلاعات بسیار خوبی در مورد حیوانات کوهستانی به کودک آموزش میدهد. مجموعه خوبی از بعضی مثلهای قدیمی است که برای کودک تازگی خاصی دارد. البته بنظر من برای 5 سال به بالا مناسبتر است. روشهای جالبی از بیان احساسات را به کودک یاد میدهد. کتابهای بامزه ای از حیوانات جنگل هستند که داستانهای جذابی برای کودک دارند. مجموعه ای از شعرهای با مضمون و آهنگین که گاهاً خود من بیشتر از کودک لذت میبرم. از نام کتاب هم پیداست و آهنگهای قشنگی دارند. بخاطر وزن زیبای شعرها برای دختر بچه ها هم کاربرد دارد. کتابهای انگشتی که ریحانه بسیار با اینها بازی کرده و مشغول شده. کتابهای خییییییییییلی خوبی هستند. این مجموعه ک...
21 شهريور 1392

شروعی دوباره

ریحانه من این روزا که حدود 4/5 شماست رفتارهات خیلی متفاوت شدن. گاهی اونقدر آروم با اسباب بازیهات سرگرمی و بازی می کنی و گاهی مدام گیر میدی که پیشت باشم. احساس می کنم تو دوره گذار هستی هرچند خودم هم توی دوره گذار خودمم. هر چقدر تلاش می کنم که بی دغدغه باشم و فقط به تو فکر کنم نمیشه یه نیرو یا انرژی درونم سر به جنون می کشه و آرومم نمی ذاره به فکر تو هستم که باید مراحل مختلف آموزش تراشه هاتو بخوبی سپری کنی از آموزش زبانت عقب نیفتی به آموزش کاردستی و بازیهای فکریت برسی و هزار تا چیز دیگه و در کنارش خودم هم یه سری برنامه برای خودم دارم که باید بهشون برسم. اما فقط یه چیزو می دونم که باید بذارم تو بچگی کنی و این دوران طلایی و به بهترین نحو سپری ک...
30 مرداد 1392

تجدید قوا

فرشته زیبای من توی زندگی گاهی اوقات می شه که سوخت کم میاری، میزان انرژیت شاید به زیر صفر برسه. اما این وقتها خودت و نباز. کمی و فقط کمی تا حدیکه آروم شی با خودت خلوت کن. حالا بنا به میل خودت موسیقی گوش کن، قرآن یا کتاب بخون ، به وبلاگت سر بزن، با یه دوست حرف بزن،یا هر چیزی که بتونه فقط آرومت کنه. ریحانه ام خیلی مواظب باش اگه این مدت طول بکشه دیگه سازنده نیست و مخربه. چون تو رو توی خودش فرو میبره و بیرون و بالا اومدن ازش دشوار. بعد شروع کن به ساختن خودت. با خودت کنار بیا. از اون موقعیت برای خودت درسی بساز. خودت و بشناس. روی خودت کار کن. کتابهای کتابخونه ای که جمع آوری کردیم خیلی کمکت می کنند. سه جلد کتاب قدرت فکر دکتر ژوزف مورفی و چندین...
30 تير 1392

دنیای بازی با تو

دردانه مادر گاهی اوقات از اینکه باهات چه بازی کنم کلافه میشم. مثل وقتیکه نمی دونم غذا چی درست کنم. اما می بینم که نباید زیاد سخت گرفت. فقط کافیه پیشت باشم و لوازم و در اختیارت بذارم و اسباب بازیهات و برات بچینم، انوقته که خودت مسیر و پیدا می کنی و این خیلی قشنگه. شاید نباید هم همیشه هدفدار بازی کرد و بازی حتماً جنبه آموزشی داشته باشه. فقط صرف بازی (که البته مامان، گاهی اوقات واقعاً کلافه کننده است فکرشو بکن تمام روز و با یه فسقل بچه ٤ ساله باشی و فقط باش بازی کنی) و بودن با گل زندگیم کفایت می کنه. شاید بعضی بازیها رو چندین و چند بار بازی کنیم، یا شاید بعضی کتابها رو چندین بار بخونیم(که البته گاهی نوآوریهایی هم می کنیم. مثلا با عروسکهای دست...
30 تير 1392

رابطه ای قلبی و بندی عاطفی

آرام جانم من و تو خیییییییییییلی زیاد بهم وابسته ایم و یک بند عاطفی و قلبی ما رو بهم وصل کرده که البته این در مورد همه مادرها با بچه هاشون صدق میکنه. و این بند هست که منو نمیذازه خیلی رهات کنم و این خیلی خوب نیست. میدونی بزرگترین آرزوی من بعد از سلامتییت چیه؟ اینه که یک دختر با اعتماد بنفس بسیار بالایی باشی و این مستلزم کمی رها کردنه. البته خیلی دارم تلاش میکنم چون به نفع خودته. دوران نوزادیت خیلی جالب بود وقتیکه من استرس داشتم یا فردای اون شب کار خیلی مهمی بخصوص در ارتباط با پایان نامم داشتم و تو باید زودتر میخوابیدی برعکس بود تو بیقرار بودی و نمی خوابیدی و من مجبور میشدم اول به خودم مسلط باشم و خودم و آروم کنم تا تو آروم بشی و بخوابی و ...
27 تير 1392

چند کلام حرفهای مادرانه دخترانه

دختر فهیم و دلبندم. ریحانه، عطر دلنواز زندگی من توی این چند سال زندگیم چندتا چیز و خیلی خوب فهمیدم و از نزدیک لمس کردم اونها رو توی وبلاگت به یادگار میذارم تا اگه یه وقتایی بهشون نیاز داشتی و من کنارت نبودم بهشون یه سری بزنی مطمئنم بهت خیلی کمک میکنند. چون آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. اولینشو با ذکر مثلی از مولوی یا فردوسی بزرگ شروع میکنم که گفتن: برد کشتی آنجا که خواهد خدای و گر جامه از هم درد ناخدای. و براستی که بیت بسیار زیبایی است و واقعاً همینطوره، همه ما رو خداوند توی همون مسیرهایی که از ته قلبمون دوست داریم بهش برسیم قرار میده و این بنا به سعی و تلاش و همت و اراده ماست که بتونیم به تمامی خواسته هامون جامه عمل بپوشونیم و دست...
21 تير 1392

رضایت از خود

ریحانه ام، ای بیکران سرور آفرین تا قبل از حضور عزیزت در زندگی من، همیشه و همیشه زمانی از خودم احساس رضایت داشتم که کار مفیدی در جهت پیشبرد رشد فردی و خانوادگی انجام میدادم. ولی با ورود تو نازنین همه چیز فرق کرد و در کنار همه اونها و مقدمتر از اونها برداشتن قدمی در جهت ارتقا رشد و پیشرفت فکری و شادابی تو منو راضی و خوشحال نگهمیداره. پس مامان میبینی که شدی تمام زندگیم. دوستت دارم با تمام وجودم. چونکه من و بابا خودمونو در قبال تو مسئول میدونیم، پس تا جای ممکن باید کمکت کنیم تا از عمرت بهترینها نصیبت بشه. آرام جان من و بابا، با کمال میل، راحتی ما فدای تو. دلم میخواد و از خدای بزرگ هم میخوام که تو رو اونطور که شایسته اسم قشنگت هست بزرگ و تربیت ...
13 تير 1392

دو پایان نامه

نفس هستی بخش من من توی سال ١٣٨٨ هجری شمسی دو تا پایان نامه رو در دست داشتم و تو، ریحانه بهشتی من اولین پایان نامه زندگی من بودی و البته خیلی خیلی مهمتر. و وجود نازنین تو بود که سبب ساز به انجام رسیدن پایان نامه دانشگاهی من شد. تو عزیز و زندگی بخش موقع دفاع من حضور داشتی و وجود تو بهترین بهانه ای بود که منو سر وجد می آورد تا هر چه سریعتر پایان نامه رو به اتمام برسونم. من ١٠ صبح ٨ تیرماه ١٣٨٩ دفاع کردم و تو نازنین ١ سال و ٤ ماهه بودی. ...
13 تير 1392