ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

اولین تجربه اسب سواری تو

1392/7/21 9:29
نویسنده : فرانک
163 بازدید
اشتراک گذاری

ریحانه زیبای من

چند شب پیش به جاده ساحلی رقته بودیم به همراه پدر و مادربزرگ دایی(بقول جنابعالی) و دایی رضا. و تو مرتب بهانه اسب سواری میکردی من که می ترسیدم هم بلحاظ آلودگی اسبها و هم خطر افتادنت. اما بعد از اینکه بهمراه مادربزرگ به قسمت بازیها رفته بودید و کمی که گذشت یکدفعه دیدم همه به یک سمت نگاه می کنند و میگن ریحانه رو ببین، همینکه برگشتم جا خوردم، جنابعالی سوار بر یک اسب بلند بالا داشتی می اومدی. و چنان راست قامت و استوار نشسته بودی مثل اینکه سالهاست تجربه اسب سواری و داری. خلاصه این طرز نشستن و گرفتن از دسته روی پالان اسب منو مبهوت و شیفته خودش کرده بود و دلم بطرفت پر کشیدو اونقدر زیبا و مصمم و خوش فرم نشسته بودی که هیچی نمی تونستم بگم. فکرشم نمی کردم. اصلاً نمی ترسیدی. چون خود من تجربشو داشتم وقتی اسب حرکت میکنه آدم یکم میترسه و تعادلشو از دست میده ولی تو اصلاً خم به ابروی مبارکت نمی آوردی و حتی با یک دست با ما بای بای میکردی. نمی دونی چقدر این لحظه برای من جذاب بود. و از مادربزرگ ممنونم بخاطر اینکه همچون همیشه دل و جرأت بخرج داد و شادی و به تو هدیه کرد. اون همیشه توی زندگی به من قوت قلب و اعتماد بنفس داده و امیدوارم که تو هم همیشه همینطور مصمم و با اراده و محکم باشی و خوب میدونی که این آرزوی قلبی منه برای تو که همیشه جزو بهترینها هستی گل زیبای من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)