ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

بوی عیدی بوی سبزه بوی اومدن تو

ریحانه ام بهارم مدتی بود بخاطر مشغله های زیاد از نوشتن وبلاگت دور بودم امیدوارم که بتونم امسال منظمتر باشم و همه وقایع زیبای زندگی نازدانه دخترم و بموقع ثبت و ضبط کنم. اینجا موقع کاشتن سبزه های عید بود که چند تایی از دونه ها رو تو باغچه کاشتیم. و تو با لذت تمام بیلچه خودت و برداشتیو این مهم و به انجام رسوندی. زیباترین غزل زندگی... و بالاخره زمان تحویل سال 1393 شد و تو یگانه دخترم بسیار زیبا سفره هفت سین امسال ما رو چیدی. ریحانه جان من بسیار به سفره هفت سین مقیدم و همیشه دوست دارم هفت سین و توی سفره بچینم نه روی میز چون زیباییش به سفره پهن کردن و دور اون نشستنه. تخم مرغهای سفالی که توی مهد رنگ کرده بودین و خلاصه همه سفره رو با...
14 ارديبهشت 1393

خلاقیت و بازی

ریحانه زیبای من هر فرصتی که بران پیش بیاد و تا جایی که تو همکاری کنی سعی می کنم تو بازیهات آموزش هم همراه باشه. اول شکلهای هندسی رو کشیدی بعد اونهارو با سوزن سوراخ کردی و بعد چشمهای جنابعالیو بستیم و شما با چشمای بسته و لمس کردن شکلها رو تشخیص میدادی. خیلی خوب بود و لحظاتی مشغول بودیم. هنر بعدی تو چاپ است که خیلی هم بهش علاقمندیو بسیار زیبا انجامش دادی، یکدانه من. ...
15 دی 1392

پیشرفت هنر عکاسی تو

ریحانه ام بسیار به هنر عکاسی علاقه مندی و وقتی موبایلمو تنظیم کردم که یه عکس ازهنر نقاشیت بگیری دیدم یکم طول کشید آرشیو و که نگاه کردم دیدم حداقل 5 عکس گرفتی. اینکه چطور بعد از گرفتن هر عکس برمیگشتی و عکس بعدی و میگرفتی بماند. اینکه سوژه های مختلفی انتخاب میکردی هم بماند اصلا بماند هر آنچه که هست ... هنر و بچسب. این شبح نیست، بخشی از موهای بعبعی جنابعالیست. این هم فنی است در عکاسی. ببین حدس بزن. و بخشی از رو تختی شما. ...
21 مهر 1392

اولین تجربه اسب سواری تو

ریحانه زیبای من چند شب پیش به جاده ساحلی رقته بودیم به همراه پدر و مادربزرگ دایی(بقول جنابعالی) و دایی رضا. و تو مرتب بهانه اسب سواری میکردی من که می ترسیدم هم بلحاظ آلودگی اسبها و هم خطر افتادنت. اما بعد از اینکه بهمراه مادربزرگ به قسمت بازیها رفته بودید و کمی که گذشت یکدفعه دیدم همه به یک سمت نگاه می کنند و میگن ریحانه رو ببین، همینکه برگشتم جا خوردم، جنابعالی سوار بر یک اسب بلند بالا داشتی می اومدی. و چنان راست قامت و استوار نشسته بودی مثل اینکه سالهاست تجربه اسب سواری و داری. خلاصه این طرز نشستن و گرفتن از دسته روی پالان اسب منو مبهوت و شیفته خودش کرده بود و دلم بطرفت پر کشیدو اونقدر زیبا و مصمم و خوش فرم نشسته بودی که هیچی نمی تونست...
21 مهر 1392

کنجکاویهای تو

ریحانه ام این روزا که تو در آستانه 4سال و نیمگی قرار داری هر وقت کاری دارم و جایی میذارمت بعد از یکی دو ساعت که برمیگردم میبینم همه گیج میزنن از دست سؤالاتی که میپرسی. چرا این اینجوری شده؟ چی شده که اینجوری شده؟چرا این شده که اینجوری شه؟و............ خلاصه هزار و یک سؤال و تا قانع نشی دیت بردار نیستی. و البته که باید اینگونه باشی و با دلایل سطحی و ساده قانع نشی و این رمز موفقیت تو توی زندگیه. باید عمیق بود و عمیق نگریست. و به هر چیز سطحی قانع نشد. دختر خاله ات مریم از مسافرت که رفته بودن با خودش یه خرگوش آورده و تو مدام بهم میگی همه حیوانات خونگی دارن منم میخوام. قربون اون ادبیات زیبای حرف زدنت مادررررررررررر ...
9 مهر 1392

جشن بازگشایی مهد

ریحانه ام چندتایی از عکسهای جشن بازگشایی مهد و برات گذاشتم. کمی بهت زده و در عین حال خوشحال و تا حدی مردد ولی خدارو شکر خوب کنار اومدی با مهد و شرایط جدیدت. من به فدای اون نگاه زیبای تو مادررررررررررررر. اینم از فضای مهد و بازیها. امیدوارم که پله های موفقیت و همینطور محکم و با صلابت تا آخر بری عزیز دلم. ...
3 مهر 1392

کارگاه نقاشی

دخترکم تمامی تلاشم اینه که با همه هنرها و زمینه های ایجاد خلاقیت اشنا بشی. اینم یه نمونه از اوناست کار با گواش. و بسسسسیار عاشق بازی با اسباب بازیهای ریزه و کوچولوت هستی. این مزرعه اولد مک دونالده که در نزدیکی یه جنگله و مفاهیم حیوانات اهلی و وحشی و کار کردیم. ...
21 شهريور 1392

تجربه اولین استخر رفتن ریحانه

ریحانه من دیروز برای اولین بار به خودم جرإت دادم و بردمت به استخر از آلودگی و کلر آب نگران بودم ولی بالاخره دل به دریا زدم و با خودمون تیوپ بردیم که زیر آب نری و رفتیم به استخر. ریحانه جانم کاش میشد اون لحظه ورودت به آب و برای همیشه ثبت و ضبط کرد. شور و شوقت قابل وصف نیست بندرت دیده بودم با بازیهای دیگه اینقدر ذوق کنی ولی صدای شادی و جیغ زدن هات توی استخر پیچیده بود با مریم دختر خاله ات رفته بودیم اونقدر خوش گذشت که اصلا متوجه گذران زمان نبودیم برعکس زمانهایی که خودم تنهایی میرفتم. لحظه لحظه های بودن با تو و دیدن شادی تو برای من زیباترین و ناب ترین لحظات زندگی من هستند. حتماً میدونی و بارها بهت گفتم از بزرگترین آرزوهای من برای تو یکی این...
21 شهريور 1392

اتمام مرحله 2 تراشه ها

ریحانه ام تموم شدن مرحله دو تراش هات با سر و صدای بیشتری همراه بود و بابا برات کیک گرفت و جایزه هم که طبق معمول ردیف بود و خلاصه یه جشن حسابی راه انداختیم. کتاب دومت رو خیلی خوب و با دقت خوندی و من و بابا کلی مسرور شدیم. من فدای نگاه معصومانه تو مادرررررررررررررررررر. اینم سفر کوتاهی به رباط روستای سر سبزی در حوالی باغملک.این عکس سراسر بوی سرزندگی میده. ...
21 شهريور 1392

مجموعه کتابهای ریحانه

این کتاب اطلاعات بسیار خوبی در مورد حیوانات کوهستانی به کودک آموزش میدهد. مجموعه خوبی از بعضی مثلهای قدیمی است که برای کودک تازگی خاصی دارد. البته بنظر من برای 5 سال به بالا مناسبتر است. روشهای جالبی از بیان احساسات را به کودک یاد میدهد. کتابهای بامزه ای از حیوانات جنگل هستند که داستانهای جذابی برای کودک دارند. مجموعه ای از شعرهای با مضمون و آهنگین که گاهاً خود من بیشتر از کودک لذت میبرم. از نام کتاب هم پیداست و آهنگهای قشنگی دارند. بخاطر وزن زیبای شعرها برای دختر بچه ها هم کاربرد دارد. کتابهای انگشتی که ریحانه بسیار با اینها بازی کرده و مشغول شده. کتابهای خییییییییییلی خوبی هستند. این مجموعه ک...
21 شهريور 1392